هدف از تشکیل این نهاد فراهمسازی مسیری تازه برای کشورهایی بوده است که در واقع حضور و نقشآفرینیشان در اقتصاد جهانی، مدیریت اقتصاد جهانی و بهطور کلی حکمرانی جهانی را متناسب با سطح قدرت و انتظارشان ارزیابی نمیکردند؛ طبیعتا این کشورها از طریق ایجاد این سازوکار تازه سعی کردند بهنوعی اقدامات خودشان را هماهنگ کنند و فرصتهای بیشتری را برای خود در حکمرانی جهانی و بهویژه مدیریت اقتصادی جهانی به وجود آورند. بحرانهایی مثل بحران مالی سال ۲۰۰۸ آمریکا که به تمام جهان سرایت کرد، این واقعیت را روشن کرد که این دلار به یک ابزار سیاسی تبدیل شده است و عملا بعضی از کشورهای جهان تبعات این سلطه دلار و بحرانهای ناشی از آن را با شدت بیشتری از خود آمریکا بهعنوان مبدا بحران تجربه کردهاند. با این حال وقتی بریکس در سال ۲۰۰۹ شکل گرفت، شاید فضای بینالمللی اینقدر شاهد مواجهه سخت قدرتهای مختلف نبود و ضرورت آن چندان احساس نمیشد اما بعد از انضمام کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ و آغاز جنگ تجاری آمریکا با چین در دور اول آقای ترامپ، اهمیت همکاریهای میان اعضای این مجموعه حداقل برای کشورهایی مثل روسیه و چین بیشتر نمایان شد. همچنین شروع جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ و تحریمهای شدید غرب علیه روسیه و ادامه جنگ تجاری با چین در دوره بایدن و در نهایت شدتگرفتن این جنگ در دور دوم ترامپ در قالب جنگ تعرفهای، روسیه و چین را بیشازپیش متقاعد کرد که برای نقشآفرینی جدیتری در مدیریت اقتصادی جهان، باید خود را تا آنجای که میتوانند از زیر سلطه دلار خارج کنند و از طرف دیگر برای اینکه بتوانند سهم بیشتری در مدیریت اقتصاد جهانی ایفا کنند، سیاست توسعه اعضای مجموعه را درپیش گیرند. اگرچه به هر حال برخی اختلافات سیاسی بین اعضا وجود دارد و مشکلات زیادی در راه هماهنگی اعضای آن وجود دارد ولی همه اعضای بریکس بهدنبال نوعی اصلاح حکمرانی جهانی هستند. طبیعتا آمریکا نمیتواند با این مسأله کنار بیاید و این امر مختص به دولت ترامپ نیست. در گذشته هم دولتهای قبلی آمریکا با راهبردهای غیر از جنگ تعرفهای به دنبال حفظ موازنه اقتصاد جهانی براساس هژمونی دلار بودهاند که نمونه آن تحریمهایی است که در دوره بایدن علیه بخش فناوری چین صورت گرفت. بنابراین بهموازات اینکه جدیت اعضای بریکس حداقل بین روسیه چین و ایران در بحث دلارزدایی بیشتر میشود، شدت واکنش آمریکاییها افزایش مییابد. ترامپ با وعده افزایش قدرت اقتصادی آمریکا به قدرت رسیده و جنگ تعرفهای او هم همین هدف را دنبال میکند. البته در کوتاهمدت بریکس توان برقراری انسجامی شبیه به اتحادیه اروپا را نخواهد داشت و اصولا انتظار همکاری از آن جنسی که میان اعضای آن اتحادیه وجود دارد، برای مجموعه نامسنجم بریکس اشتباه است اما بههر حال نهاد بریکس به تدریج در حال ایفای نقشی پر رنگتر در اقتصاد جهانی است و عملا از یک نهال کوچک اکنون به درختی در حال ریشهگرفتن تبدیل شده و در حال مطالبه سهم خود از مدیریت اقتصاد جهانی است؛ به خصوص که این مجموعه از طریق نهادسازیهایی که مثل ایجاد بانک توسعه جدید و افزایش همکاری و وضع مقررات هماهنگی، حتما در آینده اقتصاد جهانی تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت که البته این نیاز به صبر و حوصله دارد.